تقدیم به او
تقدیم به او
کاش لحظات با تو بودن مثل لحظات انتظار دیدنت هر ثانیه اش ساعتها میگذشت
نوشته شده در تاريخ جمعه 22 آذر 1392برچسب:تقدیم به تو, توسط شاهین چنگیزخانی |

برایت از تقدیر نوشتم.....

و اینکه گله ای از تو نیست....

هنوز هم سر حرفم هستم ...

ولی آدمیزاد است دیگر...

می تواند با کوچکترین ها بشکند و رفتن تو برای من انقدر بزرگ بود که فکر نمی کردم هیچ وقت بتوانم شکسته هایم را دوباره جمع کنم ...

این سالها که گذشت رد عبورت از زندگیم را دوست داشتم...

با همه زخمهایی که خوردم ....

با همه رنجهایی کشیدم...

وقت عبور از خیابانهای مشترک....

شنیدن آهنگهای مشترک...

حتی وقتی واقعیت نبودنت بعد از دیدنت در خواب وحشیانه بر سرم کوبیده می شد.....

گذر زمان یادت می دهد که شکسته هایت را از روی زمین جمع کنی....

قطعه های شکسته را کنار هم بگذاری...

و دوباره بلند شوی....

نه! هرگز همان که بودی نخواهی شد...

ولی رسم زندگی همین است....

من اینطوری یاد گرفتمش......



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.

قالب وبلاگ